نقطه عطفی در مبارزات مردم ایران - محمد پروین

از تحولات شگفت اَور اخیر مردم ایران اندک زمانی بیش نمیگذرد. هر یک از ناظران این تحولات، با برداشتی خاص، نامی بر اَن نهاده اند و اَنرا تعبیر و تفسیرکرده و میکنند. طبیعتا نگارنده نیز در این طیف جائی دارد. اَنچه امیدوارم به نقطه نظرات من تمایزی ببخشد اینست که همانگونه که راه و رسم چندین ده ساله من بوده است، جایگاه خود را بعنوان فردی در برون مرز برای کمک عملی به اهدافی که فکر میکنم ایرانیان اَزاده در درون مرز برایش در نبردند روشن کنم. با این امید که یا با نقد دیگران من راه ورسم درستتری را بیابم و یا اینکه با مدد دیگران،  بطور عملی و نه با شعار، در پیشبرد جنبش اَزادی خواهانه مردم ایران سهیم شویم.

به گمان من، اَنچه که در دوران انتخابات در ایران شکل گرفت، حاصل برنامه ای حساب شده و مدون نبود. ارزیابی های اشتباه  خامنه ای و احمدی نژاد این شانس تاریخی را نصیب اَزادی خواهان ایران کرد و اقشار وسیعی از ناراضیان خانه نشین را بصحنه رویاروئی  با اَنان و نظامشان به میدان اَورد. عدم وجود چشم اندازی روشن و برنامه ای منسجم که حاصل سرکوب شدید رژیم بود، باعث عدم شرکت اکثریت ناراضی در مبارزات و نتیجتا تنها گذاشتن فعالان سیاسی در ٔمقابله با رژیم شده بود. در چنین شرایطی بود که یکبار دیگر تاکتیکی شکست خورده بکار گرفته شد و بسیاری برای جلوگیری از انتخاب بدتر، به بد راضی شده و وارد مضحکه انتخاباتی رژیم شدند. رژیم اسلامی اگر به "بدی" که مردم بدان راضی شده بودند تن در داده بود، میتوانست به کمک دستگاههای تبلیغاتی خود در درون و برون مرز، لابی گران ایرانی و غیر ایرانی، و تائید همه قدرتهای سودجوی جهان، موسوی را "منتخب" مردم و براَمده از انتخاباتی دموکراتیک بخواند و بدون هیچ تغییر اساسی و پرداخت هزینه چندانی، جان تازه ای به کالبد نیمه جانش بدمد. دنیائی که براحتی بر اَن بود تا احمدی نژاد را هم بعنوان نماینده "منتخب" مردم بشناسد، بدون شک با اَغوش باز از موسوی استقبال میکرد و به این جناح "عاقل تر" امتیازات بیشتری نیز میتوانست بدهد. نتیجه، پیوستن دیکتاتوری مذهبی به جامعه جهانی، گره خوردن بیشتر منافع کمپانیهای غرب با منافع سپاه پاسداران، بنیادها و سایر نهادهای دولتی که کل اقتصاد ایران را در دست دارند و نهایتا ایجاد موانع بیشتری بر سر راه کوشندگان و فعالان سیاسی در تغییر رژیم دیکتاتوری مذهبی در ایران بود.
    
خوشبختانه اینچنین نشد. و بهتر از اَن، مروری برتحولات همین دوران کوتاه، حکایت از این واقعیت شیرین دارد که خواست های جنبشی که در ایران بوجود اَمده است در حال گذار از محدوده های موسوی و خاتمی و کروبی و همه دیگرانی است که نگران حفظ نظام هستند. شعارهائی در مایه "حسین حسین"، اله اکبر و نظایر اَن کمرنگ شده و نداهای "مرگ بر دیکتاتور" و "جمهوری ایرانی" کلیت نظام اسلامی را هدف قرار داده اند. جنبش سبزمردمی، خواهان جمهوری ایرانی است و دیگر نشان چندانی از سبز حسینی ندارد، هر چند که هوشیارانه از َاَن بعنوان پناه گاهی استفاده میکند.

تظاهرات اخیر، نقطه عطفی تاریخی را در مبارزات اَزادی خواهانه در ایران ایجاد کرد. این نقطه عطف درشعارهائی منعکس بود که در تظاهرات مربوط به سالگرد اشغال سفارت امریکا سر داده شد. شعارهای ممنوعه جدائی دین از دولت، جدائی دین از سیاست و مرگ بر اسلام،  بنیاد ایدئولوژیک رژیم را به چالش گرفت  و شعار " اوباما، اوباما، با اونائی یا با ما"، اَغازی درخشان و جهشی چشمگیر در بیان خواست های ازادی خواهان ایران بود. این شعار اخیرحکایت از شناخت درست مردم مبارز درون مرزاز اهمیت سیاست های خارجی در مورد رژیم اسلامی داشت.

اوباما، همانند سایر مسئولان کشورهای غربی، اگر چه کمی با تاخیر، بارها در مدح و ثنای مبارزات مردم ایران و حقوق بشر لفاظی کرده بود. طبیعتا، اَنانی که این شعار را سر دادند،  اینرا میدانستند ولی چیز دیگری میخواستند. اَنها به اوباما و اوباما ها گفتند که اینکه در حرف از حقوق ما دفاع کنید ولی عملا در پی دوستی و ایجاد ارتباط با  "اَنها"، اَن دیکتاتورها و جانی ها، باشید ما را فریب نمیدهد. اَزادی خواهان ایران  طرد و نفی رژیم اسلامی را طلب میکنند. اَنها دریافته اند که قدرتمداران غرب، تنها با براَورده شدن شرط توقف غنی سازی اورانیوم و بدون کوچکترین توجه عملی به  نقض حقوق اَنها،  حاضر به   مشروعیت بخشی کامل  به رژیم اسلامی هستند. صدای اَنها را پرزیدنت اوباما شنید ولی این امر سیاست های او را تغییر نخواهد داد. امیدوارم که ایرانیان برون مرز که سالهاست به این مسئله بی اعتنا هستند و به نوعی در مقابلش نیز صف بندی کرده اند، صدای اَزادی خواهان ایران را بشنوند و بخود اَیند. و این بخود اَمدن نه اَنست که با صدای رساتری شعار دهیم بلکه با همتی راسخ ما هم برای کم کردن موانع سر راه  مبارزان درون مرز، جنبشی ایجاد کنیم.

ما برون مرزیان تاکنون از برانگیخته شدن هزاران هزار ایرانی غیر فعال و بخصوص جوانان  در برون مرز بهره چندانی نبرده ایم. هر چه شده است در بهترین حالت برای انعکاس بیشتر وقایع ایران بوده است که لازم هم هست ولی هرگز مولفه ای که در جهت کمک عملی به فعالان ایران و برداشتن موانع سر راه اَنان باشد، در این تلاش ها مشاهده نشده است تا کافی هم باشد. نشست ها، تظاهرات، اعتصاب غذاها، کنفرانس ها و هر چه که شد، جز همراهی زبانی، شعار، انشا و شعر خوانی و موزیک و عزا داری و نظایر اَن نبود. بی توجهی و عدم پرداخت به راه کارهای عملی که جلوگیری از مشروعیت بخشی به رژیم اسلامی در صدر اَنست، باعث شد که حامیان اصلاح طلبی و لابی گران رنگارنگ رژیم اسلامی بتوانند هدایت این تظاهرات و نشست ها را بدست بگیرند. چگونگی و چرائی این امر در نوشته دیگری به تفصیل خواهد اَمد. به اشارتی کوتاه و ذکر نمونه ای در اینجا بسنده میکنم.

 همانطور که در نوشته دیگری در حدود دو سال پیش عنوان شد [۱]، سازمان ملی ایرانی امریکائی (نیاک)، یکی از سردمداران لابی گری برای ایجاد ارتباط امریکا با رژیم اسلامی، هنگامیکه تلاش میکرد تا به کمک چند عنصر درون سازمان عفو بین الملل که طرفدار اصلاح طلبان حکومتی بودند ، این سازمان را به حلقه ارتقا دهندگان خود در اَورد، سخت از جانب بسیاری از گروه های مخالف رژیم افشا شد. این کار به استناد نوشته ها و گفته ها و مطالب مندرج در اَئین نامه های نیاک صورت گرفت.  این مجموعه و بخصوص نوار ویدئوئی که از تریتا پارسی، بنیان گذار و مدیر سازمان نیاک، بدست اَمد ضربه سختی به نیاک وارد ساخت. در  این نوار صوتی که مربوط به یکی از نشست های نیاک بود، او دراعتراض به کسانیکه می پرسیدند چرا نیاک نقض حقوق بشر را در ایران محکوم نمیکند، پاسخ داده بود که " ما یک گروه حقوق بشری نیستیم."  در همین مقطع زمانی بود که نیاک دریافت اشتباه بزرگی کرده است، و برای جبرانش یکشبه فعال حقوق بشر شد. نیاک در مرور به اشتباه خود و با توجه به چند و چون حرکات به اصطلاح اپوزیسیون رژیم، و اَنچه که در صحنه های بین المللی اتفاق افتاده بود، به روشنی دریافت که دم زدن از حقوق بشر نه تنها کوچکترین مسئله ای را برای ایجاد ارتباط با رژیم ایجاد نمیکند، بلکه امکانات وسیعتری را نیز برای موفقیت در اینکار فراهم میکند. نیاک این واقعیت تلخ  (و البته برای اَنها شیرین!) را توانست ببیند که ۳۰ سال محکومیت رژیم در جلسات مختلف سازمان ملل و درگزارشات نقض حقوق بشر توسط اتحادیه اروپا و وزارت امور خارجه امریکا  کوچکترین نقش عملی در کاهش تلاش دنیای غرب برای ایجاد ارتباط دوستانه و شناخت همین رژیمی که بطور مداوم محکومش کرده اند نداشته است. نیاک دریافت که نامه نگاری، صدور درخواست عمل فوری از طرف سازمانهای بین المللی و خواهش از خامنه ای و شاهرودی برای توقف نقض حقوق بشر و زندان و شکنجه هم  ره به جائی نبرده است. نتیجه گیری از این مشاهدات اینبود که اگر اعتراضات این چنینی اثری بر هدف نهائی نیاک و دیگر لابی گران که ایجاد ارتباط  دنیاىٰ غرب و امریکا با رژیم اسلامی است، ندارد چرا اَنها هم حقوق بشری نشوند؟ و شدند. در تحولات اخیر ایران بجای اینکه  خودشان را در هفت سوراخ پنهان کنند، با همان شعار هائی که اپوزیسیون اسیرش شده بود، وارد میدان شدند و اداره و چرخاندن جنبش "سبز"  را هم بطور غیر مستقیم در برون مرز بدست گرفتند.  

در حوالی همان دورانی که نیاک دریافت که سر دادن شعار های حقوق بشری چه مزایائی دارد، یکی از دببران  مشاور نیاک بنام هادی قائمی که قبلا در سال ۲۰۰۳ از دبیران اصلی اَن نیز بود، تشکیلاتی را بنام " کمپین بین المللی برای حقوق بشر" دایر کرد و با بهره گیری از حمایت پاره ای از لابی گران در سازمان دیدبان حقوق بشر، حمایت نیاک، و بیخبری "اپوزیسیون" برون مرز، بسرعت خود و سازمان خود را مطرح کرد.

هادی قائمی در ژانویه سال ۲۰۰۴ همراه با خانم دخی فصیحی بنمایندگی از سازمان نیاک  و با استفاده از بورسی از یک موسسه امریکائی [۲]  به ایران سفر کرد. اَنها با حمایت گروه همیاران، کارگاهی را در تهران برگزار کردند و به سلامت به امریکا بازگشتند، او تا حدود دو ماه پیش از دبیران مشاور نیاک بود ولی اخیرا پس از اینکه کارهای غیر قانونی نیاک در لابی گری مورد سئوال مراجع قانونی گرفت، احتمالا بنا به مصلحت، نامش را حذف کردند. هادی قائمی یکی از چرخانندگان اعتصاب غدا در نیویورک، بود. 

منتها بخش دردناک این ماجرا اَنجاست که خواست مسخره ای  که " کمپین بین المللی برای حقوق بشر" مطرح کرده است، ورد زبان طیف وسیعی از نویسندگان، نقادان، فعالان و رهبران احزاب سیاسی  برون مرز،  همه لابی گران رژیم، اصلاح طلبان درون رژیم و "سبز حسینی" شده است. این خواست که در همیاری با جنبش "سبز"  و دفاع از حقوق بشر مطرح شده اینست که سازمان ملل نماینده ویژه ای را  برای بررسی اتهامات مربوط به شکنجه و تجاوز و قتل در دوران انتخابات به ایران بفرستد. این خواست مسخره که در دهها پتیشن و درخواست "اپوزیسیون" برون مرز نیز تکرار شده است، جز توهینی به مردم اَزادی خواه ایران و به هیچ گرفتن همه اَنچه که اَنها بقیمت از دست دادن جان خود در خیابانها اثبات کردند و فیلم و خبر مستقیمش به همه دنیا رسید، نیست. ما همیشه یک دوره تاریخی از وقایع عقب هستیم. نماینده ویژه به دورانی تعلق دارد که رژیم حاکم توانسته است جرم و جنایت خودش را از چشم مردم دنیا مخفی نگاه دارد. رژیم اسلامی بنا بر قانون اساسی خود و متمم های اَنست که  انسانهای اَزاده را ببند میکشد، شکنجه میدهد، سنگسار و اعدام میکند. جنایاتش قانونی است، و جنبش اخیر ایران نیز شرایطی فراهم کرد که دنیا اَنها را در عمل هم ببیند. وانگهی هیچ کدام از این درخواست کنندگان فرستادن نماینده ویژه به ایران اشاره ای نکرده است که بر فرض نیز که چنین نماینده ای گزارش جامعی از نقض حقوق بشر در ایران تهیه کند، چه فاکتور جدیدی را ایجاد کرده است و چه نتایجی  مثبتی بر اَن مترتب است.          

اگر تاکتیک ها و استراتژی ما در برون مرز دگرگون نشود، اگر از دام زبان بازی، سینه زدن برای حقوق بشرو انشا نویسی در نیائیم، نه تنها به مبارزات مردم ایران کمکی نکرده ایم، ناممان بعنوان کسانی که فرصت های تاریخی را برای کمک به اَنان را دست دادند ثبت خواهد شد.

اوباما ها اگر بخواهند با مردم ایران باشند، باید هر نوع ارتباطی را با رژیم اسلامی مشروط به قطع نقض حقوق بشر و بعنوان اولین قدم اَزادی زندانیان سیاسی کنند. شکی نیست که اینکار با خواهش و تمنا  عملی نخواهد شد. انتخاب فردی بنام جان لیمبرت بعنوان مسئوول امور ایران در وزارت امور خارجه امریکا که در واقع نه گفتن اوباما به مردم ایران بود، شاهد این مدعاست. جان لیمبرت، از گروگانهای دوران اشغال سفارت، مشاور فعلی نیاک و از ارتقا دهندگان سر سخت ایجاد ارتباط با رژیم اسلامی است. کشش او به سوی  رژیم اسلامی در تمام نوشته ها و سخنرانی های او منعکس است. او سخت کوشیده است تا راه را برای شناخت بدون قید و شرط با رژیم اسلامی هموار سازد.

تنها راه حل جلوگیری از شناخت دشمن مردم ایران از جانب قدرتمداران غرب اینست که اَنانکه اهمیت این امر را در میابند همدیگر را پیدا کنند، بطور منسجم و با برنامه از اقشار مختلف مردم دنیا و سازمانها و اتحادیه ها که از مسائل ایران اَگاه و بر انگیخته شده اند کمک بگیرند تا شاید با استفاده از قدرت رای اَنان و خود بتوانند سیاست های خارجی را تِغییر دهند.

لابی گران و حامیان ایرانی و غیر ایرانی رژیم و پاره ای از عقب ماندگان به اصطلاح چپ ایرانی و غیر ایرانی، ارتباطات بین دنیا و بخصوص امریکا و رژیم اسلامی را به دو نهایت حمله نظامی به ایران و یا دوستی با رژیم اسلامی تقلیل داده اند. راه حل اساسی، نه حمله نظامی علیه ایران است و نه دوستی با رژیم اسلامی. بدیل دیگری وجود دارد که اگر بکار گرفته شود، خطر این رژیم را برای همه دنیا از میان خواهد برد. تحریمی هوشمندانه [۳] بر علیه رژیم اسلامی در ایران  پیام روشنی به مردم ایران خواهد بود دال بر اینکه جامعه جهانی  در کنار اَنها و مایل به تضعیف دشمنشان میباشد. اعمال چنین تحریمی، ایرانیان اَزاده را توانمند تر خواهد ساخت تا تلاش خود را در نبرد با رژیم اسلامی حاکم، برای ایجاد یک رژیم سکولار از طریق نافرمانی مدنی و روش های غیر مسلحانه به پیش ببرند.

مراجع:

1. Using Human Rights to better serve a dictatorship
http://mehr.org/NIAC_HR.htm

2. National Endowment for Democracy (NED)
http://www.niacouncil.org/index.php?option=com_content&task=view&id=26&Itemid=2

3. جایگاه تحریم هوشمندانه در مقابله با رژیم اسلامی
      http://mehr.org/Sanction_role_in_fighting_IR.htm
 

[کد مطلب: 10018] [تاريخ انتشار: هشتم آذر ۱۳۸۸ برابر با بيست و نهم نوامبر ۲۰۰۹] [ نسخه مناسب چاپ ]
تقسيم با ديگران:

در زمینه‌ی انتشار نظرات کاربران گرامی رعایت چند مورد ضروری است
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
  • «پيک ايران» مجاز به ویرایش ادبی نظرات کاربران است
  • مطالبی که حاوی کلمات رکيک، غير اخلاقی و يا توهين به ديگران باشد منتشر نميشوند
  • نظراتی که پیرامون این خبر نباشد منتشر نمیشود
  • نطرات حاوی لينک منتشر نميشوند
نام: (الزاميست)
نظرات شما (حداکثر تعداد حروف با احتساب فاصله بين حروف 1000 حرف ميباشد):

Captcha
اعدادی را که در تصویر بالا می بینید (بدون فاصله گذاشتن میان آنها) در باکس زير وارد کنید و سپس دکمه ارسال را کليک کنيد
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ چهاردهم آذر ۱۳۸۸ برابر با پنجم دسامبر ۲۰۰۹ ، 01:38:05 توسط كشكساب
هميهن عزيزرهاشده از هربند.(آزاد).برخودافتخارميكنم.نه از اين بابت كه در شما اثر گذاشته ام.از اينكه.ايرانيم و همزادگاهانم مثل شما هستند.ازاينكه اهريمن صفتان دشمن آگاهى. ديگر با وجود شما(ها)هرروز ناتوان تر ازديروز.فرداي سرنگونى خودرا نظازه گرند.بنده را به كنارى بگذاريد.چون موردمصرف ندارم. اما.(مهم مورده اشاره شما)سوظن.يابهترعرض كنم.شك و گمان است كه يكى از مراتب مهم آگاهى انسانهاست.نه تنها انتقادنكنيد.كه از اين باارزش ابزار هدايت.هميشه بهره ببريد.جامعه شناسى را طبيعت. وظيفه هر جاندارى نموده.هركدام به آن عمل نكرده اند.ياهلاك ويا در عذاب مانده اند.حيوانات نيز با شناخت محيط زيست(جامعه).خودرا حفظ نمايند.لذا بنده باتوجه به اين وظيفه ذاتى.عرض مطلب و شرايط جامعه كرده و ميكنم.ازاينكه گوشه اى ازدرسهايم را در برابر استاد.مشوق و عزيزى مثل شما پس داده ام.خرسندو هدفمندترازپيش تلاش ميكنم.فراموش نكنيم اين دادوستدبابركت.به لطف زحمات تلاشگران.پيك ايران است.سربلندباشيد.(كه:گر.آزادآزاديم.چون آگاهى اندر بند ميباشد.همه دربنددربنديم//كه بند جهل را بايد كسستن. سپس آزادگى را باز جستن)
نوشته شده در تاريخ سيزدهم آذر ۱۳۸۸ برابر با چهارم دسامبر ۲۰۰۹ ، 16:47:34 توسط آزاد
دوست گرامی کشکساب من همیشه نظرات شما را می خوانم و از نوشته های شما می آموزم. و به هوش شما و ذکاوت شما احترام می گذارم. بسیار طبیعی می نویسید و بدون جنجال و شاخ و برگ آنچه که در دل پاک ات است می نویسی. برای همین به دل می نشیند. البته من همیشه به شما چنین نگاهی نداشته ام و اقرار میکنم در گذشته در برخی مواقع به شما سوء ظن داشته ام. من از این بابت صادقانه به خود انتقاد میکنم. رفته رفته با خواندن نظرات شما و آشنائی بیشتر با نظرات شما عزیز به این درک امروزی خویش از شما رسیده ام که شما را انسانی آزاده، فروتن، مبارز و محترم میبینم. من از نوشته پائین شما بدون اغراق آموختم.
نوشته شده در تاريخ سيزدهم آذر ۱۳۸۸ برابر با چهارم دسامبر ۲۰۰۹ ، 06:22:04 توسط كشكساب
جدا عرض ميكنم.كمسوادم و از اين بابت رنج ميبرم.اما خود را مجبور به گفتن و شنيدن ميدانم.تا از رنج خود بكاهم.بنده نيز مثل نويسنده محترم فاش ميگويم(خوشبختانه اينچنين نشد)بنده از داخل ميبينم(البته هيچ تفضلى بر هميهنان خارج ندارم)لذا بايددانست كه جناح بخور شده.براى بيشتر خوردن.(اصولا)جناح ديگر(مثلااصلاح طلبان)را سوراخ نظام ميداند. بنده ناشناس. با اين اراذل گفتگو ميكنم.رسما نظرشان اينست.مثل سوراخ تيم واليبال.كه:سرويس.آبشار.جاخالى.همه را براى او ميفرستند.لذا هركجاى تيم باشد.(مجريه.مقننه.قضائيه)شكست حتمى است.بهمين دليل مانع اينكارشدندچون از همان سوراخ. بادكنك پر منجلاب رژيم ميتركد. اماهوشيارى ٣٠ سال خفقان كشيده ها. هزينه را خارج از تصور تمام جناهها اعم از درقدرتها تا ماستمالها مثل ميلى مسقلى ها و حتى حزب مسلمان شده توده.براى پورخورها.بالابرد.بگونه اى كه اشاره مقاله به شعارها كه خواسته مردم است.روشنتر موضوع را ميرساند.باپوزش.
نوشته شده در تاريخ دهم آذر ۱۳۸۸ برابر با يکم دسامبر ۲۰۰۹ ، 07:28:16 توسط تهمتن
يكي ازراه هاي عملي مبارزه بانظام اسلامي درخارج ازكشور; درخواست ايرانيان دربستن سفارتخانه هاواخراج ديپلمات - تروريست هاي نظام است. اين درخواست وعمل بايدروابطي تنگاتنگ بامبارزين داخل كشوروپشتيباني آنهاازاين خواسته درشعارهاي تظاهرات خياباني سرداده شود. اگرسر چشمه اين شعاراز درون كشورداده شوذ;مشروعيت وياري متقابل بمبارزين خارج ازكشور را در ديدجهاني;كه امروز چشم جهان به مبارزات مردم داخل ايران دوخته است را صد چندان ميكند. بعبارت ديگر شعارهاى داخل وخارج رابايد(بويژه اين خواسته) همگام همسان كرده تابگوش رسانه هاي جهاني رسيده كه بازدهي اين خواسته بدون شعارهاي داخلي;تاثير چنداني در رسانه هانخواهدداشت. بستن سفارتخانه هابوسيله كشورها شايددرحال حاضر بعيد به نظربرسد;اما اين انعكاس جهاني اين خواسته ي ملت ايران است كه مدنظر بوده;كه هم برآيند آن در روحيه مبارزين تاثيرگذاراست وهم ضربه ي مهلك ديگرقيام برنظام اسلامي ست وهم راه رابراي اين خواسته بحق مردم درآينده اي نزديك;همراه ميكند.. اين خواسته را درتظاهرات ١٦ آذر در داخل وخارج شعاركرده وبگوش جهانيان برسانيم.
نوشته شده در تاريخ نهم آذر ۱۳۸۸ برابر با سی ام نوامبر ۲۰۰۹ ، 13:51:57 توسط nelly
what do you gain from making people suspicious?? don't you think the same tactic could be applied to you?? your work and intentions are also suspicious!
نوشته شده در تاريخ هشتم آذر ۱۳۸۸ برابر با بيست و نهم نوامبر ۲۰۰۹ ، 12:29:13 توسط Mordad
با تشكر از اين مقاله جامع و خواندني بايد اضافه كنم توده اي اكثريتيها سبزاللهيا و لابي هاي كثيف و جنايتكار ارتجاع كه ميخوان اين جنبش طولاني و آروم آروم بشه تا بدون اينكه ولايت فقيه و جمهوري اسلامي ساقط بشه با اخذ امتيازهايي از جناح راست كم كم مردم رو هم آروم كنن اما كور خوندن مردم با شعار جمهوري ايراني و نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران حسابي روي اعصابشون راه رفتن و توطئه هاشون رو خنثي كردن
نوشته شده در تاريخ هشتم آذر ۱۳۸۸ برابر با بيست و نهم نوامبر ۲۰۰۹ ، 03:46:04 توسط شهروند-اول
آقاى محمد پروين گرامى فعال حقوق بشر, در اينكه يكى از بزرگترين حركات دوران ساز مردم ايران را حاصل يك تصادف ناميده ايد دچار خطائى بزرگ شده ايد, اگر از صد وپنجاه سال تلاش مردم ايران و مشروعيت بگذريم اين رويداد حاصل سى سال خطا و آزمونها ى ملت ايران است, اشغال سفارت امريكا- جنگ- مبارزات مسلحانه ى مردم كردستان و تركمن صحرا - كشتار سال ٦٧ سركوب سازمانهاى سياسى و الا آخر و پس از آن شكل گيرى و فعاليت شبانه روزى سازمانهاى مدنى بطور اخص كمپين يك ميليون امضائ و زنان مبارز و خستگى ناپذير ايران- فعالين سنديكائى - جنبش دانشجوئى, عوامل تآئثير گزار در اين رويداد بودند, اگر منظور شما از نداشتن برنامه از جانب كانديداهاست حق با شماست, ولى كنشگران اجتماعى براى درگير كردن مردم به امر مبارزه با برنامه پيش آمدند و آنهم گفتمان مطالبه محور بود كه تآئثير خود را بر اين روند گذاشت ٠ و نقش اشتباه خامنه اى و سپاه در اين روند بنزين بر آتش پاشيدن و راديكال كردن جنبش بوده است٠
نوشته شده در تاريخ هشتم آذر ۱۳۸۸ برابر با بيست و نهم نوامبر ۲۰۰۹ ، 02:15:34 توسط Naser
اقآى پروين٠ بجث تحريم ايران بارها در سايت پيك ايران و رسانه ها مورد بحث و گفتگو فرار گرفته و من مورد تازه اي در اين مقاله شما نديديم - خوب بود همانگونه كه قبلا بارها اشاره شده اين تحريم ها را به دو دسته تقسيم ميكرديد- تحريم هايي كه رژيم را هر چب بيشتر در انزواي بين المللي و تنگنا قرار ميدهد و نهايتا تحت فشار قرار دادان رژيم تا محكوميت هاي شديد بين المللي و حقوق بشري كه نهايتا به سود جبش سبز است و ممكن است در راستاي سقوط نظام مورد استغاده جنبش مردمي قرار گيرد و تحريمي كه ممكن است مردم از آن زيان بنينيد. به همين سادگي !
نوشته شده در تاريخ هشتم آذر ۱۳۸۸ برابر با بيست و نهم نوامبر ۲۰۰۹ ، 02:01:25 توسط اميد
اين لابي ها از آخوندها كثيف ترند و بدانند كه از اين به بعد آب در هاون ميكوبند زيرا با يك ملت در افتاده اند و زمان حسابرسي هم دور نيست