ترور احمد کسروی: برآمدن خونین اسلام‌گرایان 


سید احمد حکم‌آبادی متولد ۸ مهر ۱۲۶۹ در تبریز بود و نام «کسروی» را بعدها برای خود برگزیده بود - hamshahrionline

در ساعت ۱۱ صبح روز ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ اطاق شعبه ۷ بازپرسی دادسرای تهران، واقع در طبقه سوم ضلع جنوب شرقی کاخ دادگستری، میزبان یکی از مهم‌ترین متفکرین آن روز ایران بود. احمد کسروی، مدیر وقت روزنامه «پرچم» و نویسنده بیش از هفتاد کتاب به زبان‌های فارسی و عربی به همراه منشی خود، سید محمد تقی حدادپور، مقابل بازپرس شعبه هفت، آقای بلیغ، نشسته بودند و به سوالاتش پاسخ می‌دادند. جای نویسنده در هیج جامعه آزادی نباید دادگستری باشد اما تحرکات بی‌وقفه روحانیون مخالف کسروی باعث شده بود او را دادگاهی کنند. اینک به آخرین جلسه بازپرسی طولانی رسیده بودیم و کسروی حتما مشتاق خلاصی از شر این ماجرا و ادامه فعالیت‌های گسترده فکری و سیاسی خود بود.

اما بازپرس هنوز حکم تعقیب یا منع تعقیب خود را صادر نکرده بود که در اتاق باز شد و دو برادر، سید حسین و علی محمد امامی، وارد شدند. روزنامه «اطلاعات» در عصر همان روز بقیه ماجرا را چنین توصیف می‌کند: «یکی از جیب طپانچه‌ای درآورد و دیگری از بغل خنجری بیرون کشیده و هر دو در کمال فراغت بدون واهمه از جمعیتی که همیشه در این سمت از کاخ دادگستری وجود دارد به کار خود مشغول شدند، در برابر چشمان آقای بلیغِ بازپرس، تیری به زیر چانه آقای کسروی و تیر دیگری به پهلوی راست آقای حدادپور زدند و چند ضربه خنجر بر هر دو وارد ساختند. آقای بلیغ که شاهد این منظره هول‌انگیز بود از ترس غش کرد.»

احمد کسروی دقایقی بعد در سن ۵۵ سالگی درگذشت تا یکی از مهم‌ترین رویدادهای تاریخ ایران صورت گرفته باشد؛ گرچه ناظرین در آن هنگام شاید متوجه اهمیت تاریخی این رویداد نبودند.

کسروی در مقابل نواب صفوی

سید احمد حکم‌آبادی متولد ۸ مهر ۱۲۶۹ در تبریز بود و نام «کسروی» را بعدها برای خود برگزیده بود. او در ۵۵ سال عمر نسبتا کوتاهش توانسته بود به دستاوردهای بزرگی برسد: از شرکت در انقلاب مشروطه و سپس نگاشتن مهمترین کتاب تاریخ درباره آن که تا همین امروز نیز مورد استناد است تا آثاری درخشان در زمینه زبان‌شناسی تا نقشش در بنیان‌گذاری همان قوه قضائيه‌ای که اکنون بازخواستش می‌کرد. او در ضمن تدریس حقوق در دانشگاه تهران و وکالت در پایتخت، روشنفکر عمومی فعالی بود که قصد داشت در ادامه تحولات مشروطه بنیانی نو در تفکر ایرانی به‌پا کند و هوادارانش حول نشریات تحت نظر او سازمان یافته بودند.

اما آن‌چه بیش از هر چیز باعث دشمنی خیلی از روحانیون با کسروی شده بود بیباکی‌اش در نقد آرای رایج تشیع در ایران بود. کسروی در سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۲۰ سه کتاب با نام‌های «شیعی‌گری»، «صوفی‌گری» و «بهایی‌گری» نوشته بود تا سه نحله مهم مذهبی در ایران آن روز را به شدت به نقد بکشد. او تمام این‌ها و در ضمن آثار کلاسیک ادبیات ایران مثل حافظ، سعدی و خیام را را مصداق‌ «بددینی» می‌دانست و در عوض خود به دنبال «پاک‌دینی» بود. روزنامه «پرچم» و جمع‌های طرفدار کسروی که به نام «باهماد آزادگان» فعالیت می‌کردند باعث می‌شدند افکار او در سطح نوشته باقی نماند و در آن دوران که ایران به طرزی بی‌سابقه آزادی بیان داشت وسیعا پخش شوند.

اما مهم‌ترین واکنش به کسروی نه در ایران که در آن سوی مرزها در نجف اتفاق افتاد. در آن‌جا بود که طلبه‌ای جوان از پخش شدن نسخه عربی «شیعه‌گری»‌ سخت برآشفت. سید مجتبی میرلوحی که بعدها به «نواب صفوی» مشهور شد، متولد محله خانی‌آباد تهران در سال ۱۳۰۳ بود و پس از دیپلم گرفتن از مدرسه صنعتی آلمان به نجف رفته بود تا درس طلبگی بخواند. ژانت آفاری، تاریخدان ایرانی-آمریکایی، معتقد است که نواب صفوی از همان زمانی که به مدرسه آلمانی‌ها رفته بود تحت تاثیر تفکرات فاشیستی نازی‌ها قرار گرفته بود که یهودستیزی‌شان با اسلام‌گراییِ در حال شکل گرفتن او جور در می‌آمد.

این بود که او در حالی که تحصیلاتش در نجف به یک سال هم نرسیده بود به همراه برخی از همرهانش با هدف مشخص مقابله با کسروی عازم ایران شد و از همان ابتدای ورود به ایران در آبادان به جلسات «باهماد آزادگان» رفت و درگیری لفظی با هوادارن کسروی را آغاز کرد.

در ایران از مهم‌ترین چهره‌هایی که با کسروی مخالفت شدید کرده بودند روح‌الله خمینی بود، روحانی‌ای که تازه چهل و اندی سال سن داشت و به تدریج نامی برای خود به هم می‌زد. کتاب «شیعه‌گری» در بهمن ۱۳۲۲ با زیرعنوان «بخوانند و داوری کنند» منتشر شده بود. خمینی در اردیبهشت ۱۳۲۳ نامه‌ای سرگشاده با عنوان «بخوانید و به کار بندید» در پاسخ به آن منتشر کرد که در آن از یک طرف به رضا شاه پهلوی به عنوان «یک نفر مازندرانی بیسواد» که دارای «مغز خشک» و «بی‌شرف» بوده حمله کرد و از سوی دیگر به کسروی به عنوان «یک تبریزی بی‌سر و پا.» خمینی نوشت: «امروز شماها در پیشگاه خدای عالم چه عذری دارید؟ همه دیدید کتابهای یک نفر تبریزی بی‌سروپا را که تمام آیین شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب - روحی له الفداء - آن همه جسارتها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذری در محکمه خدا دارید؟ این چه ضعف و بیچارگی است که شماها را فرا گرفته؟»

خمینی در ضمن در همین سال کتاب «کشف‌الاسرار» را که اولین اثر مهم او است منتشر کرد. این کتاب در پاسخ به کتاب «اسرار هزارساله» نوشته علی‌اکبر حکمی‌زاده، طلبه‌ طرفدار کسروی در قم، نوشته شده بود که در سال ۱۳۲۲ توسط نشر پرچم و چاپخانه پیمان قم به بازار آمده بود. با این حساب تحریک علیه کسروی و هوادارانش از برنامه‌های اصلی خمینی در این مقطع بود. در همین حال، علمای بسیار دیگری،‌ بخصوص در شهر کسروی، تبریز، بی‌پرده خواهان اعدام او بودند.

کسروی خود از تهدیدهای موجود علیه جانش با خبر بود و در سال ۱۳۲۳ به نخست‌وزیر وقت، مرتضی قلی‌بیات (سهام‌السلطان) در این مورد نامه نوشته بود و خواهان عمل شده بود. در آن روزگار اما رسم دولت‌های وقت بیشتر سازش با روحانیون و امتیاز دادن به آن‌ها بود: از عدم تعقیب مرتکبین جنایات علیه بهایی‌ها تا پایان مدارس مختلط که در زمان رضا شاه آغاز شده بودند.

نواب صفوی در چنین فضایی بود که به همراه دستیارش، خورشیدی، آشکارا دست به اولین سوقصد به جان کسروی زدند. در ۲۹ فروردین ۱۳۲۴ بود که در میدان حشمت‌الدوله تهران با چاقو و اسلحه‌ای که با حمایت مالی آیت‌الله شیخ محمد حسن طالقانی، امام جمعه مسجد سیف‌الدوله تهران، تامین شده بود به کسروی حمله کردند. دو ضارب اما علیرغم بازداشت شدن با توجه به جو مماشات با مذهبیون افراطی پس از مدتی کوتاه آزاد شدند. تاجری ثروتمند از هواداران‌شان وثیقه را پرداخت کرده بود. با این‌که گزارش پزشکی تاکید کرده بود که گلوله از پشت به کسروی خورده، گزارش پلیس بی‌شرمانه مدعی شد که حرکت نواب برای دفاع از خودش بوده است! کسروی اما ساکت نمی‌نشست و در گفتگو با روزنامه‌های وقت این ادعا را به سخره کشید.

دولت‌های وقت اما نه تنها از کسروی دفاع نمی‌کردند که خود دست به تعقیب او زدند. محسن صدر که در خرداد ۱۳۲۴ نخست‌وزیر شد هم گرایشی به روحانیون داشت و هم شاید خصومتی شخصی با کسروی. چرا که کسروی در کتاب «سرنوشت ایران چه خواهد بود» به شدت به او تاخته بود و در موردش نوشته بود که: «او نام بدی در تاریخ مشروطه به یادگار گذارده. در آن روزی که مردان غیرتمند در برابر استبداد بالا افراشته، برای استوار گردانیدن بنیاد مشروطه می‌کوشیدند، این مرد در نتیجهٔ نافهمی و غرض‌ورزی با مشروطه خواهان دشمنی نموده، افزار دست هواداران استبداد گردیده، عضو انجمن آل محمد بوده، در باغشاه مستنطقی کرده. این بدنامی نبایستی فراموش گردد.» دکتر محمد مصدق و نمایندگان حزب توده هم قبلا در صحن مجلس در مخالفت شدید با نخست‌وزیری صدر صحبت کردند و مصدق مشخصا او را بخاطر «اطاعت کورکورانهٔ وی از احکام دیکتاتوری» در گذشته مورد انتقاد قرار داد. صدر اما با این همه نهایتا موفق شد از مجلس رای اعتماد بگیرد. او نخست‌وزیر شد و از جمله اقداماتش آغاز دعوی قضایی کسروی و دادگاهی کردن او بود.

اما دادگاهی شدن تحریکات روحانیون علیه کسروی را قطع که نکرد هیچ افزایش هم داد. در اول دی ۱۳۲۴ بود که ۴۰۰ طلبه در مسجد محله خانی‌آباد تهران گرد‌آمدند و خواهان کشتار کسروی شدند. دخالت آیت‌الله سید محمد بهبهانی،‌ روحانی نزدیک به دربار، بود که اوضاع را آرام کرد و آن‌ها را به خانه فرتساد.

اما نواب در پی بیرون آمدن از زندان نه تنها از گرایش قبلی‌اش پا پس نکشید که در روز ۱۰ اسفند بیانیه‌ای به نام «خون و انتقام» منتشر کرد که می‌توان آن‌را مانیفست بنیانگذاری «جمعیت فداییان اسلام» بدانیم. او در این بیانیه به مخالفینش هشدار داد: «ای جنایت‌کاران پلید! شما خویشتن را بهتر از دیگران در زیر پرده‌های مرموز می‌شناسید و بر دقائق جنایات خحود مطلعید، ما هم آزادمردان از خود گذشته‌ایم که باک نداریم و به کمک احتیاجمان نیست. بترسید از نیروی ایمان زمانی که مجال یابد.»

ده روز بعد بود که برادران امامی به دستور نواب صفوی دست به ترور و حذف کسروی زدند. این اولین حرکت «فداییان اسلام» و آغاز خونین برآمدن اسلام‌گرایان بود که می‌رفتند تا به جریانی جدی در تاریخ ایران و جهان بدل شوند.

تایید روحانیون، سکوت ناظرین

در همان روز ترور کسروی بود که حسین طباطبایی قمی که‌ دومین روحانی بزرگ عالم شیعه بود از نجف به احمد قوام،‌ نخست‌وزیر وقت، تلگراف زد و خواهان آزادی سریع ضاربان شد. او در ضمن از قوام گلایه کرد که چرا علنا از ضاربین تقدیر نمی‌کند. قمی که در زمان رضا شاه در جریان مخالفتش با قوانین مربوط به تغییر لباس دستگیر شده بود مدت کوتاهی بعد در پی درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی به مرجعیت عام شیعه رسید. او البته خود تنها چهار ماه بعد درگذشت تا مرجعیت به آیت‌الله سید حسین بروجردی برسد. قمی اما پیش از مرگش تاکید کرده بود که ترور کسروی اصلا نیازی به فتوا نداشته و مانند نماز از ضروریات بوده و با این حساب بر آن مهر تایید زده بود.

محمد امینی، تاریخدان، می‌نویسند: «قتل کسروی به جز چند مقاله در روزنامه‌های چپ‌گرا با سکوت روشنفکران و مطبوعات سکولار روبرو شد. اما پاسخ گروه‌های مذهبی و علما شادمانی بود. با نواب و گروه فداییان به عنوان قهرمانان اسلام و شریعت برخورد می‌شد.»

مماشات در مقابل روحانیونی که خواهان خفه کردن صدای کسروی بودند باعث ترور بی‌شرمانه او و قِسِر در رفتن ضاربین شده بود. این روند اما حتی پس از قتل کسروی هم متوقف نشد. آتشی که نواب صفوی در اسفند ۱۳۲۴ با نوای «خون و انتقام» بر پا کرده بود بیشتر و بیشتر شعله‌ور شد.

در خرداد ۱۳۲۷ که عبدالحسین هژیر به نخست‌وزیری رسید دست به عقب‌نشینی‌های عمده در مقابل روحانیون زد. نواب صفوی چهار روز پس از به قدرت رسیدن او تظاهرات بزرگی علیه‌اش سازمان داد. هژير پس از مدت کوتاهی کنار رفت و اما سال آینده به وزارت دربار منصوب شد. او در آبان ۱۳۲۸ توسط سید حسین امامی کشته شد؛ همان قاتل کسروی که هژیر در آزادی‌اش نقش ایفا کرده بود.

ترورهای فداییان اسلام را اما توقفی نبود. حاجعلی رزم‌آرا، نخست‌وزیر وقت، در اسفند ۱۳۲۹ ترور و کشته شد. در ۵ بهمن ۱۳۳۰ سوقصد به جان حسین فاطمی، توسط محمد مهدی عبد خدایی انجام شد؛ نوجوان ۱۵ ساله طرفدار فداییان اسلام که اکنون دبیر کل این جمعیت است و در جمهوری اسلامی با افتخار از او یاد می‌شود. فاطمی بعدها وزیر خارجه دولت دکتر مصدق شد و در پی کودتای ۲۸ مرداد به جرم این‌که قصدش سرنگونی محمدرضا شاه و برپایی جمهوری بوده اعدام شد. فداییان اسلام در ضمن در آبان ۱۳۳۴ تلاش به قتل حسین علا،‌ نخست‌وزیر وقت، کردند که ناکام بود. اعتراض آنان به پیوستن ایران به «پیمان بغداد» بود و علا را نیز در آستانه سفر به عراق برای شرکت در نشست این پیمان مورد حمله قرار داده بودند. در پی این حمله بود که نواب صفوی و چند نفر دیگر از فداییان اسلام محاکمه و در دی‌ماه ۱۳۳۴ اعدام شدند. اما نخست‌وزیرکشی متوقف نشد و ترور بعدی مهم را دیگر جریان اسلام‌گرا، هیات‌های موتلفه اسلامی، انجام داد: محمد بخارایی در اول بهمن ۱۳۴۳ نخست‌وزیر وقت، حسنعلی منصور، را جلوی مجلس شورای ملی ترور کرد. او چند ماه بعد به همراه چند نفر دیگر اعدام شد.

اما بانگ خونینی که نواب صفوی آغاز کرده بود رفت تا بلای بزرگ‌تری بر سر ایران بیاورد. به قدرت رسیدن خمینی در پی انقلاب ۵۷ منجر به برآمدن اولین حکومت اسلام‌گرای تاریخ معاصر شد. وعده «خون و انتقام» که نواب صفوی در مقابل کسروی مطرح کرد حالا به سراغ کل ملت ایران و جهانیانی آمد که چهل و اندی سال است مجبور به کشیدن جور «جمهوری اسلامی» بوده‌اند؛ جمهوری‌ای که بنیانگذارش ده‌ها سال قبل با تشویق به قتل یک نویسنده و حمایت از تروریست‌های مرتکب آن عیار واقعی خود را نمایان کرده بود.

منبع:  آرش عزیزی تاریخدان، نویسنده و مترجم - اينديپندنت فارسی



فیلمها و خبرهای بیشتر در کانال تلگرام پیک ایران
[کد مطلب: 263193] [تاريخ انتشار: بيستم اسفند ۱۴۰۱ برابر با يازدهم مارس ۲۰۲۳] [ نسخه مناسب چاپ ]
تقسيم با ديگران:

در زمینه‌ی انتشار نظرات کاربران گرامی رعایت چند مورد ضروری است
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
  • «پيک ايران» مجاز به ویرایش ادبی نظرات کاربران است
  • مطالبی که حاوی کلمات رکيک، غير اخلاقی و يا توهين به ديگران باشد منتشر نميشوند
  • نظراتی که پیرامون این خبر نباشد منتشر نمیشود
  • نطرات حاوی لينک منتشر نميشوند
نام: (الزاميست)
نظرات شما (حداکثر تعداد حروف با احتساب فاصله بين حروف 1000 حرف ميباشد):

Captcha
اعدادی را که در تصویر بالا می بینید (بدون فاصله گذاشتن میان آنها) در باکس زير وارد کنید و سپس دکمه ارسال را کليک کنيد
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ بيست و هفتم اسفند ۱۴۰۱ برابر با هجدهم مارس ۲۰۲۳ ، 15:17:00 توسط حمید
نواب صفوی و خمینی از اولین عوامل ایجاد تروریسم اسلامی در خاور میانه بودند.
نوشته شده در تاريخ بيست و يکم اسفند ۱۴۰۱ برابر با دوازدهم مارس ۲۰۲۳ ، 10:04:01 توسط افراسیاب
در مورد اسلام و شاهان پهلوی هم خود شاهان پهلوی بشدت از آخوندها و اسلامیون می‌ترسیدند و احمد کسروی هم این را نوشته و گفته برعکس رضا شاه که این مراسم سینه زنی را ممنوع کرده از این آخوندها میترسد و به اینها باج میدهد و بعد چندین دلیل آورده . دستگاه آخوندی با شروع سلسله صفوی همه جور امکانات دریافت می‌کرده و قدرت بسیار زیادی داشته و هیچ پادشاهی نمیتوانسته و قدرتش را هم نداشته که آنها را از بین ببرد تا زمان پهلوی که یک مقدار آنها را محدود میکنند که همین هم باعث ساقط شدن حکومت خودشان میشود. اگر پهلویها به گفته کسروی که گفت یک حکومت به اینها بدهکاریم می‌گذاشتند که در دادگستری آخوندها قدرت را حفظ کنند و مردم را با احکام اسلامی مجازات کنند آنوقت مردم دهه چهل و پنجاه اینها را می‌شناختند و می‌فهمیدند که در صورت بقدرت رسیدن اینها با چه اژدهای طرف هستند. یکی از اشتباهات کسروی این بود که از مخفیگاه خودش به کاخ دادگستری رفت که چندین بار قبلاً اینکار را نکرده بود و کسی نمی‌دانست که کجا هست و بسیاری از رجال آنموقع که او را دوست داشتند به او گفته بودند که پنهان بماند چون حتی مردم عادی هم میخواستند بکشنش.
نوشته شده در تاريخ بيست و يکم اسفند ۱۴۰۱ برابر با دوازدهم مارس ۲۰۲۳ ، 09:33:57 توسط افراسیاب
احمد کسروی دانشمند خیلی بزرگی بوده ولی تندروی‌های هم داشته که الان اگر کسی مثل او در کشورهای غربی پیدا شود به جرم نفرت پراکنی و اهانت به اقوام محاکمه خواهد شد مثلاً حمله به بهائیت و سوزاندن کتابهای آنها که همین کار را الان جمهوری اسلامی دارد میکند، روز کتاب سوزان که در آن روز با پیروانش کتابهای سعدی و حافظ و خیام و اصولاً هر کتاب شعری که می‌آوردند را در آتش می‌انداختند که همین در ایران یکی از بزرگترین جنایات بود که کسی کتاب سعدی و حافظ را بسوزاند و کتاب سوزان را نازیهای آلمان باب کرده بودند البته بعداً خودش گفت کار اشتباهی بوده. و در مورد اقوام ایرانی هم توصیه کرده بود که زبانهای محلی از بین برود و زبان فارسی جای آن را بگیرد کاری که آتاتورک در ترکیه کرده بود که اینهم میشود یکجور جنایت در حق اقوام ایرانی دلیلش هم یکدست کردن ایران بعنوان یک کشور واحد این را در کتاب خاطرات خودش نوشته البته کتابهای سانسور شده هم زیاد است. افشاگری او در مورد اسلام شیعه و آخوندها بی‌نظیر بوده و سابقه نداشته ولی در بین مردم خرافاتی و نود پنج درصد بیسواد ایران محبوبیت نداشته، گفته بود آخوندها بحکومت میرسند.
نوشته شده در تاريخ بيستم اسفند ۱۴۰۱ برابر با يازدهم مارس ۲۰۲۳ ، 12:35:52 توسط تهمتن - ش
او چه خوب گفت که " ملت ایران به أخوندان یک حکومت بدهکارند " حکومتی جنایتکارکه۴۴سال خیانت وجنایت وعقب ماندگی ووو اسلام راستین را برای مردم ایران به ارمغان أورد واو پیش بینی خودرا ثابت نمود. اما ستم و زهراسلام٬ نردیک به پانزده قرن ست که گریبان مردم ایران راگرفته ومبارزه این مرد نامی تاریخ ایران٬ درهمین رابطه٬ وبرای زدودن این دین خونخوارو أزادی و رهایی افکارایرانیان ازاین دین٬ ازجان باک خود نترسید و أنرا فذای أگاهی مردم أینده کرد(مانند امروزما٬ مردم أن روز٬ اورا نمی فهمیدند)اما ازجهتی دیگر٬ حکومت ۴۴ساله جهل وجنایت٬ خود پاد زهری ست برای زهراسلام که قزنها بر افکارایرانیان مسلط بوده است و به همین منظور٬ باید پاد زهرحکومت۴۴ساله اسلامی را برای زدودن پانزده قرن اسلام ازافکار ایرانیان را بفال نیک گرفت. امروز بهترین فرصت برای أگاهان وأگاهی دادن ست تا شاید روزی مردم اران از شر این أئین خونخوارو جنایتکار رهایی یافته واسلام ومجریان أنرا برای همیشه از سرزمین مان بیرون کنیم. - همانطور که با زور شمشیر أمدند(اسلام)٬ شاید با همان زور بیرون کنیم. - درضمن وقیحانه جسد پاک او را روزها درمحل قتل نگه داشتند.
نوشته شده در تاريخ بيستم اسفند ۱۴۰۱ برابر با يازدهم مارس ۲۰۲۳ ، 11:55:49 توسط ضداسلام!!
از بذر روشنگری که زنده یاد احمد کسروی در جامعه ایرانی اسلامزده آنزمان پاشید بعد از مرگ قهرمانانه اش ولی هزاران نهال ضد اسلام رشد و نمو کرد و برآگاهی مردم افزود و الان بعد از روی کار آمدن حکومت اسلامی آخوندهای فاسد، مردم ایران خوب دیدند و تجربه کردند که اسلام شیعی چه جنایاتی و قتل و کشتار و سرکوبگری در دینش دارد. اسلامگرایان افراطی وقتیکه میبینند ضعف ایدئولوژیکی دارند به زور و ترور و خشونت متوسل میشوند تا رقبای خودشان را یا از کار بیاندازند یا به سکوت و سازش وادار کنند! البته نمیشود هم گفت که دو شاهان پهلوی اینهمه ترور تندروهای اسلامی را میدیدند پس چرا اسلام را که دین فاشیستی خشن است در ایران ممنوع نکردند؟ رضاشاه خوب شروع کرد با خلع لباس آخوندهای مدرنیتت ستیز، ولی دیدیم امثال نواب صفوی تروریست سر از کشور اسلامی دیگر عراق درآوردند و فعالیت و سازماندهی شان را در خارج از ایران برنامه ریزی کردند. تا اسلام در ایران ممنوع نشود امیدی به برقراری دمکراسی و رسیدن به آزادی نیست! زن ستیزی اسلام یکطرف ، تروریسم هم به عنوان وسیله هدف مقدسش را توجیه کرد و میکند! نام کسروی همیشه جاویدان در تاریخ ایران!