روشنگری یا اوباشیگری؟


مسعود نقره کار

در شرایطی که جنبش زن، زندگی، آزادی دوران فرود و نشیب می گذراند، و همچون آتش زیرِ خاکستری در انتظار شعله ور شدن است تا سرانجام بساط ستم و ستمگری و ستمگران بسوزاند افراط گرائی و اوباشیگری وقیحانه تر از گذشته به مسخ و تخریب چهرۀ اپوزیسیونِ دموکراسی خواه و تضعیف آن برخاسته است. طی بیش از 4 دهه تجربه شده است که بخشی از اپوزیسیون حکومت اسلامی، به ویژه در خارج از کشور با سرکوب و اُفت حرکت ها و جنبش های داخل کشور در دام افراط گرائی رو به خودزنی می آورد ومیان تشکل ها و شخصیت ها و رسانه ها بساط جنگ های حیدری نعمتی، تخریب یکدیگر و ترور شخصیت پهن می کند. آتش بیاران این معرکه سایبری ها و مزدوران حکومت اسلامی هستند، حکومتی که سرمایه عظیمی برای تخزیب و تضعیف اپوزیسیون هزینه کرده است. در این میان بی تردید نفش بخش هایی از اپوزیسیون را در ابتلا به تعصب های خشک اندیشانه و مطلق گرایانه و فاصله گیری از اعتدال و عقلانیت در همسوئی ناآگاهانه و مغرضانه با مزدوران حکومت اسلامی نمی توان انکار کرد.

ناسزاگویی، تخریب، تهمت، ترور شخصیت و تهدید به حذف و ترور فیزیکی نُقل و نباتِ بخش های افراطی و لاتمداران و لتوت و لشوش اپوزیسیون حکومت اسلامی شده است. افراطیون افشاگر و رسوا کنندۀ یکدیگر و دیگران شده اند و با شارلاتانيسم سياسی و آوازه‌گری مرز ميان روشنگری و اوباشیگری را به‌ هم ریخته اند و بدینوسیله با خلط مبحث و سفسطه مانع پالايش و لايروبی سياست، فرهنگ و جامعه از دروغ‌پردازی و مردم‌فريبی شده اند. انتظار می رفت در پرتو آموزش ها و دستاوردهای جنبش زن، زندگی، آزادی تشکل ها و شخصیت های سیاسی اپوزیسیون از افزاط گرائی، که پیشینه تاریخی در میهنمان دارد فاصله بگیرند اما متاسفانه چنین نشده است. امروز ما شاهد وقاحت اوباشیگری به جای روشنگریِ افشاگرانه مبتنی بر ارائه مدارک، اسناد و شواهد مستدل هستیم، روشنگری ای که متمدنانه سره از ناسره جدا کند، در حالی‌که درافراط گرائی و اوباشیگری مدرک، سند و شواهد مستدل محلی از اِعراب ندارند. روشنگری متاسفانه در فرهنگ سیاسی ما در معنای آشکار سازی در راستای نشان دادن ضعف ها و لغزش ها با هدف کاهش و زدایش ناهنجاری نیست، پرده دری، رسواکردن، تخریب، حذف، ترور شخصیت، حذف و ترور فیزیکی ست، واین ها از ویژگی های روانی و رفتاری بخشی از کنشگران سیاسی و فرهنگی جناح های تندروی طیف ها و بلوک بندی های مختلف سیاسی ست. منش و روشی که گاه به صفت فردی و گاه جمعی و تشکلی به آن عمل شده و فجایع آفریده است. در افشاگری لاتمدارانه در اکثر موارد کینه ها و خُرده حساب های شخصی، حسادت و یا تفاوت و اختلاف ایدئولوژیک و سیاسی محرک قضاوت و افشاگری است، افشاگرانی که با پنهان سازی و اختفای واقعیت به برون فکنی ضعف ها و لغزش های دیگران روی آورده اند و در غالب موارد تحریف و قلب واقعیت کرده اند.

در این میانه ترور شخصیت که هدف بسیارانی ازافشاگران تندرو و افراطی ست به عنوان یک فنومن روانشناختی اجتماعی و جامعه شناسانه، تلاشی آگاهانه در جهت خدشه دار کردن شخصیت، شهرت و منزلت فرد( سوژه یا قربانی ترور) است. ترور شخصیت نوعی تصویرسازی ست که با واقعیت خوانائی ندارد، تصویر سازی ای که باعث بی اعتبارشدن قربانی واز بین بردن وجهه و مقبولیت اومی شود، دستکاریِ اعتماد مردم و افکارعمومی نسبت به قربانی تروراست که در اکثر موارد از طریق رسانه های گروهی و جمعی صورت می گیرد.

وجوه دیگر ترور شخصیت تحقیر، تحمیق و نادان پنداشتن مخاطبان و تلاش برای فریب آنان در راستای تغییر فکر ورفتار آن ها نسبت به قربانی اوباشیگری و تروراست. تخریب و ترور شخصیت با هدف حذف سیاسی و اجتماعی ی مخالفان یک حکومت یا حزب و سازمان سیاسی و اجتماعی، و حتی حذف یک فرد و شخصیت اِعمال می شود. در حوزه مناسبات فردی و اجتماعی نیز مقوله ی حقوقی ”بد نام” کردن نیز مطرح می شود، که ایجاد بدبینی، شک و شبهه و”بد نمائی” و “سیاه نمائی” نسبت به یک فرد یا جمع است.

اتهام زنی های دروغین و بی پایه، ارائه اطلاعات ساختگی و جعلی، سند ومدرک سازی، شهادت و سوگند دروغین، قلبِ حقایق و واقعیات، تحریف آراء وافکار، همراه با ایجاد فضای ارعاب وترس ابزار کار خشونت آفرینان وافراطیون اند. با اتهام های وطن فروشی، جاسوسی، عامل بیگانه، خود فروختگی، کلاهبرداری، فساد اخلاقی و مالی و جنسی درواقع جنگ روانی ای با استفاده از وسایل ارتباط ‌جمعی علیه قربانی ترور تدارک دیده می شود. آمران و عاملان “ترور شخصیت” با شناخت از ضعف های عاطفی و روانی مخاطبان ، بر بستر و زمینه چنین ضعف ها ، ویا تعصب ها و حساسیت ها ، اتهاماتی متناسب با آن ها به قربانی ترور وارد می کنند.

تخریب، تحریف و”ترور شخصیت ”چهره های شناخته شده در سطح جامعه – سیاستمداران، هنرمندان، ورزشکاران - با طرح انحرافات سیاسی و عقیدتی، واخلاقی (مثل انحراف های جنسی- به ویژه انجام عمل لواط – و اعتیاد و سوء استفاده های مالی و… ) و… پیش برده شده است. این عمل نیز به شکل های مختلف از جمله انتشار تصویر و فیلم و مقاله و شبنامه صورت گرفته است. حکومت های خودکامه با اِعمال فشارهای روانی و جسمی قربانی را مجبور می کنند در تهیه تصاویر و یا فیلم های مورد دلخواه حکومت شرکت کند و یا تن به مصاحبه های مطبوعاتی و رادیو و تلویزیونی بدهد و هر آنچه حکومتیان دیکته کنند، بگوید. روشی معمول ومرسوم در حکومت های توتالیتر برای ” ترور شخصیت”، که به وفور به نمایش گذاشته شده است.

توهین، تهمت، تخریب و ترور شخصیت آسیب های روانی و عصبی پیامد خواهد داشت به ویژه در مورد قربانی ای که امکان و توان دفاع از خود و رد اتهام های ساختگی و شایعه ها را نداشته باشد. ایجاد انواع اختلال های روانی و عصبی از انزوا، اضطراب گرفته تا افسردگی و خودکشی می توانند پیامدهای تخریب و ترور شخصیت باشند. ترور شخصیت از مخاطبان نیز قربانی می گیرد. تأثیرتخریبی و آسیب شناسانه ای که تخریب و ترور شخصیت بر روی اطرافیان، علاقه مندان و پیروان قربانی ترور شخصیت می گذارد، گاه می تواند همان وسعت و ابعادی را داشته باشد که به قربانی ترور تحمیل می شود.
چه باید کرد؟

خشونت زبانی، روانی و رفتاری نسبت به دیگران و مخالف خود در تمامی عرصه های حیات اجتماعی ما وجود داشته و دارد. در عرصه سیاسی و فرهنگی کنشگران سیاسی و فرهنگی بسته به تمایل و خواست ایدئولوژیک و سیاسی مان به درجاتی چنین رفتاری با مخالفان خود داشته ایم. در حال حاضر در خارج و داخل از کشور شاهد گسترش انواع خشونت ها در میان تشکل ها و سازمان های سیاسی و شخصیت ها و چهره ها و کنشگران سیاسی و فرهنگی هستیم و بی تردید این اختلال و مشکل تاریخی، فرهنگی و اجتماعی را به سرعت نمی توان حل کرد اما می توان آن را کاهش داد و کنترل کرد:

1- محکوم و مذموم اعلام کردن مکرر و مداوم منش و روش افراط گرائی و اوباشیگری از سوی تشکل های سیاسی و فرهنگی، و از سوی شخصیت ها و چهره های سیاسی و فرهنگی.

2- طرد و منزوی کردن حاملان و عاملان خشونت زبانی، روانی و رفتاری

3- تقویت و گسترش گفت و شنید، نزدیکی و همکاری، ائتلاف و اتحاد نیروها و شخصیت های سیاسی. هراندازه دیالوگ دمکراتیک و نزدیکی ها و همکاری ها گسترش یابد افراط گرائی و اوباشیگری به همان اندازه به گوشه ای رانده و طرد و تضعیف خواهد شد.


 
فیلمها و خبرهای بیشتر در کانال تلگرام پیک ایران
[کد مطلب: 267673] [تاريخ انتشار: بيست و پنجم خرداد ۱۴۰۲ برابر با پانزدهم ژوئن ۲۰۲۳] [ نسخه مناسب چاپ ]
تقسيم با ديگران:

در زمینه‌ی انتشار نظرات کاربران گرامی رعایت چند مورد ضروری است
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
  • «پيک ايران» مجاز به ویرایش ادبی نظرات کاربران است
  • مطالبی که حاوی کلمات رکيک، غير اخلاقی و يا توهين به ديگران باشد منتشر نميشوند
  • نظراتی که پیرامون این خبر نباشد منتشر نمیشود
  • نطرات حاوی لينک منتشر نميشوند
نام: (الزاميست)
نظرات شما (حداکثر تعداد حروف با احتساب فاصله بين حروف 1000 حرف ميباشد):

Captcha
اعدادی را که در تصویر بالا می بینید (بدون فاصله گذاشتن میان آنها) در باکس زير وارد کنید و سپس دکمه ارسال را کليک کنيد
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ هشتم امرداد ۱۴۰۲ برابر با سی ام ژوئيه ۲۰۲۳ ، 21:26:14 توسط سهیلا
هر دسته و گروهی که مخالف جمهوری اسلامی است الزاما مترقی و در جبهه اپوزیسیون نیست. نقره کار باید{بپذیرد } که سلطنت طلبان در جبهه آپوزیسیون قرار ندارند به این دلیل که تفکر دیکتاتوری دارند و به جمهوری اسلامی نزدیکترند. هر تفکری که وراثت قدرت را بپذیرد و قدرت را موروثی بنامد،‌ حق انتخاب را از مردم سلب کرده است و هر سیستمی که حق انتخاب را از مردم سلب کند یک تفکر دیکتاتوری است که با جمهوری اسلامی توتالیتر وجه اشتراک دارد. وجه اشتراک سلطنت طلبان با جمهوری اسلامی بسیار بیشتر است تا وجه اشتراک انها با اپوزیسیون مترقی که خواهان بر چیده شدن دیکتاتوری هستند. این اصل را باید نقره کار بپذیرد که هر نوع وراثت قدرت دیکتاتوری است و ما را با مدافعان دیکتاتوری کاری نیست و انها را درجبهه آپوریسیون نمی دانیم.
نوشته شده در تاريخ شانزدهم تير ۱۴۰۲ برابر با هفتم ژوئيه ۲۰۲۳ ، 16:50:16 توسط هاپلی هاپو
با احترام. آقای نقرە کار آنقدر مس مس نکن، رک و راست بگو مصطفی! این مطلب کە معلوم نیست مخاطبش کیست و کلی گوئی هائی است که همە می‌دانند و هیچکس عمل نمی‌کند برای در کوزه خوب است! مستقیم و مشخص حرفت را بزن. مخاطبت کیست؟ و هدفت از این همە تکرار مکررات و کلی گوئی چیست؟ تاکنون هیچ بخشی از مخالفین جمهوری اسلامی ایران به اندازە "طالبان" سلطنت کە مورد مهر و قبول تو هستند الواطی و لاشیگری نکردەاند. آن ها نشان دادەاند کە نمایندە واقعی فرهنگ "چارواداری" هستند.
نوشته شده در تاريخ بيست و پنجم خرداد ۱۴۰۲ برابر با پانزدهم ژوئن ۲۰۲۳ ، 11:29:04 توسط تصمیم ها، ها، ها
نقره جون! انگار زمان نوشتن این نوشتهُ وجیزه، جلوی آینه نشسته بودی و خودت را تماشا می‌کردی و نگارش می‌نمودی. ببم جان، "تصمیم" بگیر از خودت شروع کنی به انتقاد. در دنیای سیاست، آدم ابن الوقت مورد اعتماد نیست.
نوشته شده در تاريخ بيست و پنجم خرداد ۱۴۰۲ برابر با پانزدهم ژوئن ۲۰۲۳ ، 09:51:31 توسط farhad farhadiyan
من نمی دانم این خارج نشینها چرا مستقیم عامل اصلی این تفرقه اندازی و اتحاد حزب اللهی و شاه اللهی را به رهبری شخص رضا پهلوی علنا افشا نمی کنند وقتی زن رضا پهلوی علنا برای ما «مرگ بر » می فرستد یا رضا پهلوی مشوق اوست و دروغ می گوید یا رضا پهلوی آنقدر بی کفایت است که حتی نتوانسته همبستگی خانوادگی اش را حفظ کند و در داخل خانواده ی او هم هرکس ساز خودش را می زند . در هر دو حالت این فرد شایسته ی نه تنها رهبری این مملکت نیست حتی رهبری شاه اللهی ها را هم ندارد حالا این جریانات دور قاب چین از جمله آقای نقره کار که افتخار دوستی اش با رضا پهلوی را خودش اعتراف کرده بجای جراحی دمل چرکین خاندان پهلوی و سلطنت و حکومت فردی باز به همسایه هایش گیر داده مثلا آن آقای طاهری می گوید فحاشی یک رفتار آزادیخواهانه است و خودش را هم پادشاه خواه می خواند و هزاران دروغ می بافد و همه ی آن دروغها را ندانسته گردن ما در داخل می اندازد ما ضمن برائت از ایشان می گوئیم این انقلاب علیه حکومت فردی مشروطه خواهی حتی و علیه هر نوع آپارتاید از جمله استثناء قرار دادن یک نوع اسپرم هستیم حزب توده به خمینی می گفت تو رهبر ولی بعدی کیست